تخریب خانه های مستضعفین در بلوار شهید فاضلی
دو روز پشت سر هم گروهی از مردم فقیر که بسیار ناراحت بودند به دفتر مولانا مراجعه می کردند دیروز مولانا تشریف نداشتند لذا من آنها را راهنمایی کردم به شورای شهر و فرمانداری مراجعه کنند
امروز مجددا آمده بودند مولانا به درد دلهای آنان گوش دادند آنان می گفتند ارگانهای دولتی با لدر و ماشینهای تخریب گر خانه های ما را ویران نموده اند.
مولانا پس از تماسهایی که با برخی از مسولان ذیربط گرفتند به من امر نمودند همراه آنان بروم تا از نزدیک آنجا را بازدید نمایم.
من از این دستور مقداری دلگیر شدم چون هیچ کاری از دست ما بر نمی آید یعنی بازدید ما دردی را دوا نمی کند از سر مجبوری قبول
ساعت پنج رفتم بلوار شهید فاضلی.
تعداد زیادی از مردم مصیبت زده در مسجد محله اجتماع کرده بودند . مردم بیچاره و فقیر طوری استقبال کردند که انگار من یکی از آن
مسئولان ( تخریب گر و... ) هستم و می توانم به دادشان برسم .
به درد دلشان گوش دادم آنان می گفتند: قبل از انقلاب زمانی که زاهدان تازه تاسیس شده هر قومی برای خود یک منطقه ای داشته است . این منطقه متعلق به قوم براهویی بوده است . قبل از انقلاب سردار رحمان خان سردار قوم براهویی (پدر حاج محمد عمر خان) این قسمت را قطعه بندی نموده و به اقوامش واگذار نموده است آنان نیز دست به دست فروخته اند تا به ما رسیده است
.
ما سالها است که بی آب و برق و بدون تمام امکانات شهری اینجا زندگی می کنیم زندگی ما با بیم و امید است امید اینکه روزی مثل دیگر مردم زندگی راحتی داشته باشیم و بیم و ترس از این جهت است که اگر خانه های ما را تخریب کردند کجا برویم؟
ما خرج بچه هایمان را به زور با کارگری تامین می کنیم و ما هرگز توانایی کرایه نشینی را نداریم. اگر توانایی می داشتیم کدام انسان حاضر است در این دور و زمانه بدون آب و برق در شهر زندگی کند ؟ می رفتیم جایی دیگر.
پریروز نیروهای دولتی با لدر و کمپرسی و نیروهای مسلح بدون اخطار قبلی به خانه های ما حمله ور شدند نمی دانید چه محشری به پا شد دنیا روی سر ما خراب شد. برخی از مردم دیوار خانه اش تخریب شد و آنان ناچار شدند برای حجاب و پرده زن و بچه هایشان پتوهای خود را به شکل دیوار در آورند برخی از خانه ها دستشویی هایشان ویران شد و.... به ما گفته اند بار دیگر بر می گردیم و خانه هایتان را تخریب می کنیم نمیدانیم چه کار کنیم؟
برای تسکین درد شان گفتم یک بازدیدی بکنیم
مردم با حالت خاصی اصرار داشتند که خانه آنها را نیز بازدید کنم حتی زنها کنار خیابانهای خاکی در گروههای کوچک جمع شده بودند و هر کدام کاغذی بدست داشتند و به من ناتوان تر از خودشان نشان می دادند و انتظار کمک و نجات خانه هایشان را داشتند. ترس و نگرانی را در چهره همه حتی بچه های کوچک می شد از دور تشخیص داد. برخی اصرار داشتند که به خانه آنها بروم و پای کبود فرزندش را که در این ماجرا زخمی شده ببینم.
بی اختیار به یاد سخنرانیهای رهبر فقید افتادم که خیلی سفارش می فرمود که : قدر کوخ نشینان را بدانید ....
سخت متاسف شدم که چرا در مملکت اسلامی ( و حکومت عدل علی) ما چین مشکلاتی برای برخی از مردم بیچاره و بی سر پناه وجود داشته باشد. مگر مملکت ما زمین کم دارد؟ اگر مسئولین این زمینها را برای خود لازم دارند حد اقل گوشه ای دیگر را به راحتی می توانند برای زندگی این افراد بی سرپناه اختصاص دهند.
و شرمنده شدم چون میدانم کاری از دست من بر نمی آید.
و تعجب کردم از جرات برخی از هموطنانی که خود را مامور و معذور می دانند ( مسئولین ذیربط کسانی که حکم صادر می کنند و کسانی که اجرا می کنند) که چگونه به خود جرات می دهند و چنان ظلمهایی را مرتکب می شوند که دیر یا زود سبب ویرانی خانه هایشان می شود.
آه مظلومان با سرعت برق به آسمان می رود و ...
http://www.majd11.blogfa.com/post-100.aspx
صفحه خبرهای حقوق بشر بلوچ
Baloch Rights Watch News
سازمان عفو بین الملل :تعدیات حقوق بشری علیه اقلیت بلوچ-ایران
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar