måndag 21 april 2008

سرکوب اهل تسنن، ضد وحدت ملي

سرکوب اهل تسنن، ضد وحدت ملي
گفت وگو با عبدالکريم لاهيجي - دوشنبه 2 اردیبهشت 1387 [2008.04.21]
اميد‎ ‎معماريانo.memarian@roozonline.com
در پي دستگيري روزهاي گذشته ماموستا ايوب گنجي توسط وزارت اطلاعات، يکي ازامامان جماعت اهل سنت ‏در سنندج، دکتر عبدالکريم لاهيجي، نايب رييس کنفدراسيون جهاني حقوق بشر، در گفت وگو با روز به جنبه هاي ‏مختلف اين اقدام و صدماتي که برخورد ناسنجيده با اقليت هاي مذهبي مي تواند به وحدت ملي در ايران بزند، ‏پرداخته است. به گفته اين فعال حقوق بشر چنين برخوردهايي نشان دهنده عدم تحمل افراد خارج از دايره حکومت ‏است. لاهيجي معتقد است اگرروزي دگرانديشان سياسي تحمل نمي شدند، امروز سني ها وشيعه هاي مخالف ‏ولايت فقيه هم خارج ازدايره تحمل حکومت قرار مي گيرند. اين گفت وگو را مي خوانيد:‏‏
‎‎دستگيري يکي از امامان جمعه مسجد قباي سنندج درچه شرايطي اتفاق مي افتد و تحليل شما نسبت به ‏اين موضوع چيست؟‎‎
دستگيري امام جمعه سنندج درپي اعمال محدوديت هايي صورت مي گيرد که البته براي نخستين بار نيست که ‏براي اهل تسنن و‏‎ ‎از جمله روحانيون سني درمناطق سني نشين ايجاد مي شود. ده روز پيش دو روحاني را در ‏زهدان دار زدند. يعني در "جمهوري اسلامي" چنين کاري صورت گرفت. مطابق معمول هم گفته شد که اينها با ‏يک عده از اشرار در ارتباط بودند. حالا اينکه محاکمه شان چه موقع صورت گرفت و اتهاماتشان چه بود و آيا در ‏مورد اين اتهامات دلايل ومدارکي هم وجود داشت يانه، معلوم نيست. ‏
‎‎اين دستگيري و وقايع مشابه اخير آيا پديده نوظهوري است؟‎ ‎
‏ در يک حکومت به اصلطلاح اسلامي که دو روحاني مسلمان – چه شيعه چه سني فرقي نمي کند، چرا که ‏‏"جمهوري اسلامي" مي گوييم نه جمهوري شيعه يا جمهوري سني- را اعدام مي کنند، آن هم در يک منطقه اي که ‏اکثريت آن سني نشين است، مسلم است که نسبت به پيروان آن مذهب اهانت محسوب مي شود. همين وضع را ما ‏درکردستان هم شاهد هستيم. اين وضعيت هم تازه نيست. در اوايل انقلاب، با شيخ عزالدين حسيني که روحاني اي ‏بود که در تمام منطقه کردستان مورد احترام همه پيروانش قرار داشت، برخورد مشابهي شد. وضعيت طوري شد ‏که شخص آيت الله خميني در مقابل وي ايستاد ومدتها او را تبعيد کردند. درخوزستان هم يک روحاني معروف ‏همين وضعيت را داشت به نام شبيرخاقاني. حتي يک روحاني ديگر به نام مفتي زاده که پدرش هم از روحانيون ‏بزرگ اهل تسنن ايران بود و دردانشگاه الهيات فقه سني تدريس مي کرد و پسرش که در دوران انقلاب خيلي فعال ‏بود را اعدام کردند. اين برخوردها تازه نيست. توجه بکنيد جمهوري اسلامي يک نظام ايدئولوژي اليگارشي است. ‏يعني يک گروهي براي خودشان حقوق ويژه قائل هستند. اين گروه موافقان ولايت فقيه هستند. از همان روزهايي ‏که ولايت فقيه به قانون اساسي اضافه شد، نخستين شعاري که مي گفتند وهنوز هم قانون اساسي تصويب نشده بود، ‏مرگ برضدولايت فقيه بود. يعني اين نظامي است که نمي تواند غير خودش را تحمل کند. اين از طبيعت نظام ‏است. به دليل همين ويژگي و اين طبيعت جمهوري اسلامي بايد يک نظام توتاليرباشد. شما ببينيد چگونه آقاي ‏احمدي نژاد به راحتي به افراد ديگر نسبت هايي مانند فاسد ويا حتي جاسوس مي دهد، حتي به کسي که سالها سفير ‏ايران بوده است. نداشتن رواداري و تسامح ناشي از ماهيت و ذات حکومت است.‏
‎‎اتهامات وعناويني که براي برخي از اين مخالفت ها عنوان مي شود به لحاظ حقوقي چه وضعيتي ‏دارند؟‎ ‎
از اول انقلاب عنوان "ضدانقلاب" را عليه مخالفان به کار مي بردند. بعد هم آمدند اين عنوان را با فقه شيعه ‏ترکيب کردند و چيزهايي از آن درآوردند به نام "محارب" و "مفسد في الارض" و ديگرعناوين مشابه. دراين ‏زمينه استثنا هم قائل نمي شوند و به کسي رحم نمي کنند. شما ببينيد با آيت الله شريعتمداري چه کردند و با ديگران. ‏دو هفته پيش يک روحاني پس ازاينکه خلع لباس شد به زندان افتاد. آقايان اشکوري و کديور وهمه کساني که ‏مخالفتي با اين گروه دارند دچاراين سرنوشت شدند. براي همين مي گويم اليگارشي. يک گروه ممکن است يک ‏وقت پايگاه اشرافي خود رامحور بداند، اما اينها به اعتبار يک ايدئولوژي که اسمش را ولايت فقيه گذاشته اند اين ‏روابط را دارند. اينها درذات تحمل مخالف را ندارند. ‏
يک موقع مي گفتند تحمل "دگرانديش ها" وجود ندارد، الان خودشان به محض اينکه منافع يک گروه مخالف با ‏منافع يک گروه ديگر باشد، که هر دو هم هم انديش باشند، ببينيد با هم چه مي کنند. هرچند شما نمي توانيد بگوييد ‏گروه آقاي کروبي يا آقاي خاتمي، اينها مخالف ولايت فقيه و جمهوري اسلامي هستند؛ يعني اتهاماتي که به ما به ‏عنوان ضدولايت فقيه مثلا وارد مي کنند را به اين افراد نمي توانند وارد کنند. وقتي ما در ايران با لايحه قصاص ‏مخالفت کرديم آيت الله خميني گفتند هر کسي که با لايحه قضاص مخالفت کند مرتد است؛ فقط به خاطر مخالفت با ‏يک طرح قانوني که به مجلس داده بودند و در اين طرح مي خواستند شلاق ودست بريدن و سنگسار را - که ‏امروزه آنها را شکنجه مي دانند نه مجازات - تبديل کنند به يک سيستم جزايي در آخرين سالهاي قرن بيستم. ‏
‎‎به نظر شما تاثير چنين اقداماتي بر روي اقليت هاي مذهبي وکليت جامعه چيست؟‎ ‎
ما همان وضعيتي که درمورد غيرمسلمان ها داشتيم را، به مرور درمورد اهل تسنن، صوفي ها و کساني که ‏زيرچترولايت فقيه قرارنمي گيرند هم مشاهده مي کنيم و حتي در مورد شيعه هاي مخالف ولايت فقيه. درمرجعيت ‏شخص آقاي منتظري که کسي نمي تواند شک کند. رفتاري که با آيت الله منتظري انجام دادند مي تواند مدلي باشد ‏براي ديگران. بايد توجه داشته باشيم که اگر 20 درصد مردم ايران سني هستند، يک ويژگي قومي هم دارند که يا ‏کرد هستند يا بلوچ هستند، يا ترکمن هستند، بخشي شان درمنطقه آذري زبان هستند، يا در جنوب بخشي ازعرب ‏زبان ها سني هستند و ... اين موزاييک قومي - مذهبي در ايران است که در آن درصدي سني هستند. راندن اينها با ‏توجه به وضعيتي که درمنطقه حاکم است از زمان نخستين حمله به عراق از 17 سال بيش (وضعيتي که به واسطه ‏آن، شمال عراق را کاملا جدا کرده اند به عنوان کردستان) تبعاتي خطرناک خواهد داشت. در واقع، راندن کردها ‏به سمت ايده اي که حدود يک صد سال است دارند، يعني بعد ازجنگ جهاني اول تا الان، نتيجه چنين اقداماتي ‏خواهد بود. همين وضعيت را در مناطق ترکمن نشين و بلوچستان داريم که آنها هم سني مذهب هستند. بنابراين ‏راندن درصدي از مردم ازمليت به دليل مسائل مذهبي وسوق دادن آنها به مسائل قومي، به دليل اينکه مليت ‏درايران تحت الشعاع مذهب شيعه دوازده امامي و ولايت فقيه قرارگرفته، به اين معني است که جمهوري اسلامي ‏به وحدت ملي هيچ گونه اعتنا وتوجهي ندارد. اين، متاسفانه بازگشت به دوران صفوي است، که متاسفانه ناشي از ‏ذات توتاليتر
وفاقد هرگونه سعه صدر ومدارا بودن جمهوري اسلامي است.‏

Inga kommentarer:

Skicka en kommentar