torsdag 15 maj 2008

ایمیلی تاثر انگیز

ایمیلی تاثر انگیز

یکی از دوستان اخیرا از زاهدان برایم ایمیلی فرستاده که خواندش واقعا باعث تاثر می شود ایشان اخیرا با دوستش که ساکن یکی از خیابان های نزدیک بلوار ثارالله ( محل انفجار اتوبوس سپاه ) است دیدار نموده وصحبت هایی با هم داشته اند تا اینکه خاطره آن بمبگزاری را از او پرسیده و او نیز دیده های خود را چنین بیان داشته :

صبح چهارشنبه بود داشتم صبحانه می خوردم و آماده می شدم برم مغازه که صدای مهیبی صبحانه را کوفتمان کرد همه شیشه ها ریختند پایین دویدم بیرون گفتم شاید کپسول گاز یکی از همسایگان منفجر شده خیلی ها اومدند بیرون چند دقیقه ایی نگذشته بود ناگهان صدای چند گلوله و صدای ماشین پلیس متعاقب آن و آمبولانس و آتش نشانی فضای شهر را پر کرد سریع به طرف کوه بلوار ثارالله رفتم که یکی گفت برگرد ! هرکه لباس بلوچی داره دنبالش می یفتن سریع برگرد ! من هم فورا به سمت خانه برگشتم تو دلم گفتم من که کاره ایی نبودم تا اینکه بعدا مطلع شدم بسیاری از بلوچ ها که اون موقع اون اطراف بودن مورد ضرب و شتم زابلی ها قرار گرفته دستگیر شدن حتی کسانی که مثل من برای دیدن صحنه آمدن دستگیر شدن جالبه که با فار س ها اصلا کار نداشتن از قضیه نصرالله شنبه زهی و مسلم کیخا هم مطلع شدم مادر مسلم کیخا وقتی جنازه بچه اش رو می بینه همونجا سکته می کنه و می میره خلاصه واقعا از این جریان ناراحت بودم تا اینکه اعترافات نصرالله رو با صورتی که تغییر کرده بود نشون داد بعدش هم گفتن ساعت 3 در همون جا ( بلوار ثارالله ) اعدامش می کنن تعجب کردم از این سرعت عمل ساعت 8 یا 9 بود هلیکوپتر ها رو منطقه دور می زدن فهمیدم نصرالله رو زودتر اعدام می کنن چون می دونستم هر بلوچی از اونجا رد بشه مورد فحش و ضرب و شتم قرار می گیره لباس فارسی پوشیدم رفتم محلی که قرار بود نصرالله رو اعدام کنن حدسم درست بود همه زابلی ها از تمام شهر جمع شده بودن مثل اینکه قبلا مطلع بودن من اخرین نفر بودم مدتی نگذشت که چند ماشین اومد و تو یکی نصرالله بود چشماش بسته بود و سرش تراشیده شده بود یکی از مامورین یقه اش رو گرفت کشید بیرون اونو با پایی که شدیدا می لنگید بردن همونجا که خانواده کشته شدگان اتوبوس بودن نشوندنش با چشم خودم دبیدم روی سر و صورت نصراله آب دهان می اندازند یکی هم بهش لگد زد فحش و دشنام بهش می دادن بعدا بردنش رو سکو و یه پسره به 4 پایه لگد زد و جرثقیل رفت بالا خیلی بالا رفت و اون هم جون داد جنازه رو از بالا انداختن پایین تو این مدت فقط زابلی ها شعار می دادن مرگ بر تروریست مرگ بر عبدالمالک وهابی مسلح اعدام باید گردد و... موج زابلی های تندرو جنازه نصرالله رو احاطه ش کردن واقعا از هرچیز زابلی بود بدم اومد به جنازه لگد می زدند و فحش می دادند آب دهان می انداختند روی صورتش خیلی ناراحت شدم که جنازه یک انسان رو اینطور وحشیانه تکه


------------------------------------------------------------------------


Inga kommentarer:

Skicka en kommentar