گزارش کامل از پرونده نوجوانان محکوم به اعدام (بخش نخست
علی رغم اعلام دستگاه قضایی مبنی بر عدم صدور حکم اعدام، برای افراد زیر ۱۸ سال سخنگوی قوه قضائیه در روزهای گذشته اعلام کرد که افراد دارای حکم قصاص که پیش تر محکوم به اعدام شده اند، به منوال سابق حکمشان اجرا خواهد شد.
طبق آخرین بررسی های انجام یافته، هم اکنون حداقل ۱۱۰ نفر در زندان های ایران به دلیل جرایمی که پیش از ۱۸ سالگی مرتکب شده اند، زیر حکم اعدام به سر می برند.
گزارش زیر، که در ۳ بخش تنظیم شده است، به بررسی پرونده های تعدادی از نوجوانان محکوم به اعدام می پردازد.
با سپاس فراوان از آقای محمد مصطفایی وکیل تعدادی از نوجوانان محکوم به اعدام
۱ - امیر امرالهی:
امیر امرالهی در تاریخ ۲۸/۸/۱۳۸۴ در سن پانزده سالگی، هنگامی که به همراه دو نفر از دوستان خود، به نامهای حسن محمدی و علی سلمانی در مقابل نانوایی واقع در خیابان آزادگان شیراز ایستاده بود، به صورت اتفاقی با محسن کاظمی، مقتول و دوستش جواد وزیری برخود نمود. با مشاهده یکدیگر و بحث ها و مشاجرات لفظی ، بین آنها درگیری ایجاد میشود . امیربه قصد میانجیگری وارد معرکه شده و چون علی سلمانی چاقو به همراه داشته آنرا می گیرد تا در صورت نیاز از خود دفاع کند و مهاجمین را بترساند. مقتول بدون هیچ دلیلی امیر را مورد ضرب قرار می دهد و به گونهای وی را تحریک میکند . امیر چاقو را به وی نشان میدهد تا او را بترساند اما مقتول سماجت به خرج داده و منازعه را ترک نمیکند، در این حال، امیر با مقتول درگیر شده و چاقو به سمت راست سینه محسن اصابت می کند . امیر به دلیل هراس از بازداشت به همراه دوستانش فرار میکند، اما در همان روز موضوع را با پدرش در میان گذارده و خود را تحویل قانون می دهد.
از آنجا که وضعیت مالی و معیشتی امیر و خانواده اش به گونه ای نبود که بتوانند از وکلای حرفه ای دادگستری و متخصص در امور جنایی استفاده کنند، متکی به وکیل تسخیری شدند که وکیل ایشان به دلیل کهولت سن و بیماری نتوانست موارد ابهامآور و شبههات پرونده را به درستی مطرح نماید. چرا که وضعیت روحی و روانی امیر به گونه ای است که در برخی از مواقع تعادل روانی خود را از دست داده و اعمالی انجام می دهد که در حیطه اختیارش نیست، بنابراین لازم و ضروری بود که امیر از سوی پزشکی قانونی مورد معاینه قرار گرفته و پیرامون جنون وی که به صورت آنی عارض میشود، اظهار نظر صورت گیرد. مضافا به اینکه زمانی که امیر در زندان نظام بود به دلیل بیماری روانی از قرصهای آرام بخش قوی استفاده می کرد که پرونده پزشکی وی موجود است، ولی متاسفانه به این نکته مهم نیز هیچگونه توجهی نشد.
نظر یکی از مستشاران شعبه ۵ دادگاه کیفری استان در خصوص این پرونده جای تامل دارد، ایشان عنوان داشتند که امیر در زمان وقوع جرم تنها ۱۶ سال سن داشته و قدرت درک و فهم وی به گونه ای نبود که بتواند در برابر برخی مسائل بوجود آمده خود را کنترل کند بنابراین شایسته است وی را به پزشکی قانونی معرفی نموده، تا پزشکان متخصص تشخیص دهند که آیا امیر در زمان ارتکاب جرم بالغ بوده است یا خیر. چرا که در هیچ کجای قانون مجازات اسلامی، سن مسئولیت کیفری مشخص نشده و به بلوغ شرعی اکتفا شده است و در مواد دیگری از قانون به رافعیت مسئولیت کیفری نابالغ اشاره شده است که تفسیر به نفع متهم ایجاب می نماید. دستکم این خواسته مطرح و مورد رسیدگی قرار گیرد، نه اینکه به تعجیل و در همان روز رسیدگی، حکم به محکومیت امیر صادر گردد.
زمانیکه متوفی نقش بر زمین شد افراد بسیاری نزدیک متوفی حضور داشتند ولی هیچ یک از آنها، مصدوم را به بیمارستان و یا نزدیک ترین مرکز درمانی نبرده تا اینکه پس از ۳۰ دقیقه خودروی آمبولانس حاضر و محسن را به بیمارستان انتقال و ایشان در بیمارستان به رحمت ایزدی شتافتند درحالیکه مصدوم می بایست به سرعت به بیمارستان منتقل می گردید که این عمل پس از مدت طولانی انجام شد یعنی زمانیکه خون بسیاری از متوفی رفته و بیهوش گردید. از طرفی امکانات بیمارستانی مناسبی وجود نداشت بنابراین بازپرس و قضات محترم دادگاه می بایست به درستی تحقیق می نمودند که علت تامه مرگ چه بوده است اگر علت واقعا خونریزی شدید باشد و عمل نوعا کشنده نباشد قتل ارتکابی شبه عمد بوده و حکم صادره به عمدی بودن قتل بر خلاف شرع و قانون است.
بند ب ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد که هر کس عملی را عامدا و عالما انجام دهد که نوعا کشنده باشد قتل عمد است. در حالی که محتویات پرونده و دلایل موجود در آن نشان می دهد که امیر به هیچ عنوان عالما و عامدا عملی را انجام نداده که نوعا کشنده باشد چرا که اگر قصدی در مورد قتل یا عمل نوعا کشنده داشت به قلب متوفی ضربه وارد مینمود که این کار را نکرده و این اتفاق به صورت ناخود آگاه به وقوع پیوسته است.
پرونده امیر امرالهی در حال حاضر در اجرای احکام دادسرای عمومی شیراز بوده وحکم اعدام وی با استیذان از ریاست قوه قضاییه جهت اجرا به زندان ابلاغ شده است.
۲- بهنود شجاعی
در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۸۴ زمانی که بهنود ۱۷ ساله بود، نزاعی در ونک پارک تهران رخ داد. بدین نحو که یکی از دوستان بهنود به نام حسام با وی تماس گرفته و موضوع اختلاف خود با فردی به نام امید را مطرح می کند. بهنود برای حل و فصل اختلاف آنان وارد ماجرا می شود، او به محل وقوع جنایت رفته و مقتول را در حالی که با دوستش در حال جر و بحث بوده است، مشاهده می کند. بهنود آنها را جدا میکند و در حین برگشت احسان به بهنود ناسزا میگوید. درگیری بین این دو آغاز میشود، بهنود در تمام مراحل دادرسی اظهار داشته که مقتول از چاقو استفاده نموده و وی برای دفاع از خود تکهای شیشه تهیه نموده، در اثر شدت درگیری با شیشه ای که در دست داشته یک بریدگی بر روی سینه احسان ایجاد و متواری شده است. پرونده ای در این رابطه تشکیل و تحقیقات مقدماتی آغاز گردید. در نهایت بهنود توسط قضات شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان بنا به درخواست اولیاءدم محکوم به مرگ گردید.
بهنود شجاعی به دادنامه صادره از شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان اعتراض کرده و اعلام نمود که تنها یک ضربه آنهم با شیشه به مقتول زده و بیش از این ضربه ای وارد نکرده و بارها منکر ارتکاب جرم قتل عمد شده است. لیکن قضات شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور به این دادنامه ترتیب اثر نداده و حکم صادره را طبق دادنامه شماره ۱۳۴ در مورخه ۹/۴/۱۳۸۶ تایید مینمایند.
در گواهی پزشکی قانونی جراحتهای وارد به مقتول ذکر شده و علت تامه مرگ نیز عنوان شده است. لیکن به ادعای بهنود که عنوان نموده، تنها یک ضربه به مقتول وارد نموده، ترتیب اثر داده نشده است. این امر نشان میدهد که شخص دیگری در ازتکاب جرم نقش داشته است و این موضوع تاثیر بسزایی در مسئولیت کیفری موکل دارد.
بهنود از بدو دستگیری و در مراحل دادرسی، اذعان داشته که با شیشه به مقتول آنهم تنها یک ضربه وارد نموده است. برخی از شهود نیز اظهارات موکل را گواهی نموده اند این موضوع می بایست توسط پزشکان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار می گرفت که بریدگی ایجاد شده توسط چه نوع جسم برنده ای، ایجاد شده است که متاسفانه تحقیقات در این زمینه تنها در چارچوب بازجویی از شهود صورت گرفته، شهودی که اظهارات متعارضشان، شهادت را از عداد دلایل خارج میکند.
یکی از مواردی رافع مسئولیت کیفری متهمین یا مجرمین موضوع دفاع مشروع است. متاسفانه مرجع رسیدگیکننده به پرونده در این خصوص نیز هیچگونه تحقیقی به عمل نیاورده است. بر مرجع قضایی بایستی که هم دلایل به نفع متهم و هم دلایل به ضرر او را جمع آوری کند. در این پرونده دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد موکل در مقام دفاع مشروع یک ضربه مورد ادعای خود را وارد نموده است.
پرونده بهنود در حال حاضر در اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران می باشد و تاکنون با استیذان از ریاست قوه قضاییه وی دو بار به پای چوبه دار کشانده شده و در هر دو بار به دلیل تلاش فعالان حقوق بشر اجرای حکم متوقف شد.
۳- بهمن سلیمیان
بهمن سلیمیان متولد ۱۶/۱۱/۱۳۶۰ در سن ۱۵ سالگی مرتکب قتل شده است. او در شب بیست و پنجم بهمن ماه سال ۱۳۷۵ زمانیکه در منزل مادربزرگش بود، وی را به قتل رساند. از آنجا که وی به لحاظ عقلی به رشد کامل نرسیده بود، دادگاه ابتدا او را به پنج سال حبس تعزیری و پرداخت دیه محکوم کرد اما با اعتراض اولیاءدم به حکم صادره، پرونده مجددا مورد رسیدگی قرار گرفته و این بار بهمن به اعدام محکوم شد.
بهمن سلیمیان میگوید که به هیچ عنوان قصد کشتن مادر بزرگ خود را نداشته است ، وی می گوید “من در آن زمان هیچگونه اراده ای نداشتم و از نظر عقلی نیز دچار مشکل شده بودم”.
وی پس ازتحمل ۱۲ سال حبس قرار است به زودی در محوطه زندان اصفهان اعدام شود.
۴- محمدفدایی
محمد فدایی، نوجوانی در هفده سالگی به اتهام قتل زندانی شد و اکنون در ۲۲ سالگی هر لحظه از عمرش را با کابوس چوبه دار می گذراند زیرا دادگاه او را مستحق قصاص شناخته است. ارتکاب قتل در ساعت ۲۰ مورخ ۱/۲/۱۳۸۳ در سه راهی رباط کریم مقابل دکه روزنامه فروشی و حین یک درگیری رخ میدهد. یک هفته قبل از نزاع منتهی به فوت مرحوم سعید ملاحسینی، فی مابین هادی صدرزاده و ابراهیم انساندوست با مرحوم سعید ملا حسینی نزاعی رخ داده و طرفین، همدیگر را مورد تهدید قرار دادند. سرانجام در تاریخ ۱/۲/۱۳۸۳ آقایان هادی صدرزاده و ابراهیم فیروز آبادی و سعید استاک از باشگاه بیلیارد خارج و در محل سه راهی با مرحوم سعید ملاحسینی، برادر و پسر عمویش و علیرضا نگهدار و محمد قربانی مواجه می شوند و بنابرخصومت سابق، درگیری رخ می دهد ولی با وساطت دیگران قائله ختم می گردد. درهمین حین ابراهیم انساندوست با شنیدن سر و صدا از باشگاه بیلیارد خارج و به سمت محل نزاع می رود، کاپشن خود را از تن خارج و با فحاشی به افراد شرکت کننده در نزاع، به سمت مقتول، برادر و دوستانش حمله ور میشود. محسن ملاحسینی و سایر دوستانش به سمت دکه روزنامه فروشی رفته و با چوب، میله، زنجیر، شیشه نوشابه شکسته موجب شدت گرفتن نزاع می شوند. پس از مدت کوتاهی از شروع درگیری ابراهیم انساندوست فریاد میزند: فرار کنید، محمد فدایی با چاقو زد. در حالیکه اگر واقعاً موکل با چاقو کسی را مجروح می نمود - چون ابراهیم انساندوست دوست صمیمی موکل بود - لااقل ایشان چنین عملی را مرتکب نمیشد.
یکی از اشکالات عمده پرونده، این است که به دو وکیل دادگستری وکالت می دهند که از حقوق متهم دفاع کنند. این کار انجام می شود ولی زمانی که حکم قطعیت پیدا می کند، متوجه می شوند این دو نفر صلاحیت وکالت دادگستری را ندارند. بنابراین از این لحاظ اشکال بزرگی در پرونده وجود دارد.
دادگاه محمد فدایی را به اتهام قتل عمد به قصاص نفس محکوم نمود. شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور نیز بدون توجه به اشکال موجود در پرونده حکم را تأیید نمود. در حالی که مورد مذکور از موارد نقص بود و دیوان عالی کشور بایست به آن توجه می کرد.
وی تاکنون دو بار پای چوبه دار رفته و با نامه آیت الله هاشمی شاهرودی به سلول خود بازگردانده شده است. زمان دقیق اجرای حکم وی کماکان مشخص نیست.
پایان بخش نخست
کمیته گزارشگران حقوق بشر
طبق آخرین بررسی های انجام یافته، هم اکنون حداقل ۱۱۰ نفر در زندان های ایران به دلیل جرایمی که پیش از ۱۸ سالگی مرتکب شده اند، زیر حکم اعدام به سر می برند.
گزارش زیر، که در ۳ بخش تنظیم شده است، به بررسی پرونده های تعدادی از نوجوانان محکوم به اعدام می پردازد.
با سپاس فراوان از آقای محمد مصطفایی وکیل تعدادی از نوجوانان محکوم به اعدام
۱ - امیر امرالهی:
امیر امرالهی در تاریخ ۲۸/۸/۱۳۸۴ در سن پانزده سالگی، هنگامی که به همراه دو نفر از دوستان خود، به نامهای حسن محمدی و علی سلمانی در مقابل نانوایی واقع در خیابان آزادگان شیراز ایستاده بود، به صورت اتفاقی با محسن کاظمی، مقتول و دوستش جواد وزیری برخود نمود. با مشاهده یکدیگر و بحث ها و مشاجرات لفظی ، بین آنها درگیری ایجاد میشود . امیربه قصد میانجیگری وارد معرکه شده و چون علی سلمانی چاقو به همراه داشته آنرا می گیرد تا در صورت نیاز از خود دفاع کند و مهاجمین را بترساند. مقتول بدون هیچ دلیلی امیر را مورد ضرب قرار می دهد و به گونهای وی را تحریک میکند . امیر چاقو را به وی نشان میدهد تا او را بترساند اما مقتول سماجت به خرج داده و منازعه را ترک نمیکند، در این حال، امیر با مقتول درگیر شده و چاقو به سمت راست سینه محسن اصابت می کند . امیر به دلیل هراس از بازداشت به همراه دوستانش فرار میکند، اما در همان روز موضوع را با پدرش در میان گذارده و خود را تحویل قانون می دهد.
از آنجا که وضعیت مالی و معیشتی امیر و خانواده اش به گونه ای نبود که بتوانند از وکلای حرفه ای دادگستری و متخصص در امور جنایی استفاده کنند، متکی به وکیل تسخیری شدند که وکیل ایشان به دلیل کهولت سن و بیماری نتوانست موارد ابهامآور و شبههات پرونده را به درستی مطرح نماید. چرا که وضعیت روحی و روانی امیر به گونه ای است که در برخی از مواقع تعادل روانی خود را از دست داده و اعمالی انجام می دهد که در حیطه اختیارش نیست، بنابراین لازم و ضروری بود که امیر از سوی پزشکی قانونی مورد معاینه قرار گرفته و پیرامون جنون وی که به صورت آنی عارض میشود، اظهار نظر صورت گیرد. مضافا به اینکه زمانی که امیر در زندان نظام بود به دلیل بیماری روانی از قرصهای آرام بخش قوی استفاده می کرد که پرونده پزشکی وی موجود است، ولی متاسفانه به این نکته مهم نیز هیچگونه توجهی نشد.
نظر یکی از مستشاران شعبه ۵ دادگاه کیفری استان در خصوص این پرونده جای تامل دارد، ایشان عنوان داشتند که امیر در زمان وقوع جرم تنها ۱۶ سال سن داشته و قدرت درک و فهم وی به گونه ای نبود که بتواند در برابر برخی مسائل بوجود آمده خود را کنترل کند بنابراین شایسته است وی را به پزشکی قانونی معرفی نموده، تا پزشکان متخصص تشخیص دهند که آیا امیر در زمان ارتکاب جرم بالغ بوده است یا خیر. چرا که در هیچ کجای قانون مجازات اسلامی، سن مسئولیت کیفری مشخص نشده و به بلوغ شرعی اکتفا شده است و در مواد دیگری از قانون به رافعیت مسئولیت کیفری نابالغ اشاره شده است که تفسیر به نفع متهم ایجاب می نماید. دستکم این خواسته مطرح و مورد رسیدگی قرار گیرد، نه اینکه به تعجیل و در همان روز رسیدگی، حکم به محکومیت امیر صادر گردد.
زمانیکه متوفی نقش بر زمین شد افراد بسیاری نزدیک متوفی حضور داشتند ولی هیچ یک از آنها، مصدوم را به بیمارستان و یا نزدیک ترین مرکز درمانی نبرده تا اینکه پس از ۳۰ دقیقه خودروی آمبولانس حاضر و محسن را به بیمارستان انتقال و ایشان در بیمارستان به رحمت ایزدی شتافتند درحالیکه مصدوم می بایست به سرعت به بیمارستان منتقل می گردید که این عمل پس از مدت طولانی انجام شد یعنی زمانیکه خون بسیاری از متوفی رفته و بیهوش گردید. از طرفی امکانات بیمارستانی مناسبی وجود نداشت بنابراین بازپرس و قضات محترم دادگاه می بایست به درستی تحقیق می نمودند که علت تامه مرگ چه بوده است اگر علت واقعا خونریزی شدید باشد و عمل نوعا کشنده نباشد قتل ارتکابی شبه عمد بوده و حکم صادره به عمدی بودن قتل بر خلاف شرع و قانون است.
بند ب ماده ۲۰۶ قانون مجازات اسلامی مقرر میدارد که هر کس عملی را عامدا و عالما انجام دهد که نوعا کشنده باشد قتل عمد است. در حالی که محتویات پرونده و دلایل موجود در آن نشان می دهد که امیر به هیچ عنوان عالما و عامدا عملی را انجام نداده که نوعا کشنده باشد چرا که اگر قصدی در مورد قتل یا عمل نوعا کشنده داشت به قلب متوفی ضربه وارد مینمود که این کار را نکرده و این اتفاق به صورت ناخود آگاه به وقوع پیوسته است.
پرونده امیر امرالهی در حال حاضر در اجرای احکام دادسرای عمومی شیراز بوده وحکم اعدام وی با استیذان از ریاست قوه قضاییه جهت اجرا به زندان ابلاغ شده است.
۲- بهنود شجاعی
در تاریخ ۲۸/۵/۱۳۸۴ زمانی که بهنود ۱۷ ساله بود، نزاعی در ونک پارک تهران رخ داد. بدین نحو که یکی از دوستان بهنود به نام حسام با وی تماس گرفته و موضوع اختلاف خود با فردی به نام امید را مطرح می کند. بهنود برای حل و فصل اختلاف آنان وارد ماجرا می شود، او به محل وقوع جنایت رفته و مقتول را در حالی که با دوستش در حال جر و بحث بوده است، مشاهده می کند. بهنود آنها را جدا میکند و در حین برگشت احسان به بهنود ناسزا میگوید. درگیری بین این دو آغاز میشود، بهنود در تمام مراحل دادرسی اظهار داشته که مقتول از چاقو استفاده نموده و وی برای دفاع از خود تکهای شیشه تهیه نموده، در اثر شدت درگیری با شیشه ای که در دست داشته یک بریدگی بر روی سینه احسان ایجاد و متواری شده است. پرونده ای در این رابطه تشکیل و تحقیقات مقدماتی آغاز گردید. در نهایت بهنود توسط قضات شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان بنا به درخواست اولیاءدم محکوم به مرگ گردید.
بهنود شجاعی به دادنامه صادره از شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان اعتراض کرده و اعلام نمود که تنها یک ضربه آنهم با شیشه به مقتول زده و بیش از این ضربه ای وارد نکرده و بارها منکر ارتکاب جرم قتل عمد شده است. لیکن قضات شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور به این دادنامه ترتیب اثر نداده و حکم صادره را طبق دادنامه شماره ۱۳۴ در مورخه ۹/۴/۱۳۸۶ تایید مینمایند.
در گواهی پزشکی قانونی جراحتهای وارد به مقتول ذکر شده و علت تامه مرگ نیز عنوان شده است. لیکن به ادعای بهنود که عنوان نموده، تنها یک ضربه به مقتول وارد نموده، ترتیب اثر داده نشده است. این امر نشان میدهد که شخص دیگری در ازتکاب جرم نقش داشته است و این موضوع تاثیر بسزایی در مسئولیت کیفری موکل دارد.
بهنود از بدو دستگیری و در مراحل دادرسی، اذعان داشته که با شیشه به مقتول آنهم تنها یک ضربه وارد نموده است. برخی از شهود نیز اظهارات موکل را گواهی نموده اند این موضوع می بایست توسط پزشکان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار می گرفت که بریدگی ایجاد شده توسط چه نوع جسم برنده ای، ایجاد شده است که متاسفانه تحقیقات در این زمینه تنها در چارچوب بازجویی از شهود صورت گرفته، شهودی که اظهارات متعارضشان، شهادت را از عداد دلایل خارج میکند.
یکی از مواردی رافع مسئولیت کیفری متهمین یا مجرمین موضوع دفاع مشروع است. متاسفانه مرجع رسیدگیکننده به پرونده در این خصوص نیز هیچگونه تحقیقی به عمل نیاورده است. بر مرجع قضایی بایستی که هم دلایل به نفع متهم و هم دلایل به ضرر او را جمع آوری کند. در این پرونده دلایل بسیاری وجود دارد که نشان می دهد موکل در مقام دفاع مشروع یک ضربه مورد ادعای خود را وارد نموده است.
پرونده بهنود در حال حاضر در اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران می باشد و تاکنون با استیذان از ریاست قوه قضاییه وی دو بار به پای چوبه دار کشانده شده و در هر دو بار به دلیل تلاش فعالان حقوق بشر اجرای حکم متوقف شد.
۳- بهمن سلیمیان
بهمن سلیمیان متولد ۱۶/۱۱/۱۳۶۰ در سن ۱۵ سالگی مرتکب قتل شده است. او در شب بیست و پنجم بهمن ماه سال ۱۳۷۵ زمانیکه در منزل مادربزرگش بود، وی را به قتل رساند. از آنجا که وی به لحاظ عقلی به رشد کامل نرسیده بود، دادگاه ابتدا او را به پنج سال حبس تعزیری و پرداخت دیه محکوم کرد اما با اعتراض اولیاءدم به حکم صادره، پرونده مجددا مورد رسیدگی قرار گرفته و این بار بهمن به اعدام محکوم شد.
بهمن سلیمیان میگوید که به هیچ عنوان قصد کشتن مادر بزرگ خود را نداشته است ، وی می گوید “من در آن زمان هیچگونه اراده ای نداشتم و از نظر عقلی نیز دچار مشکل شده بودم”.
وی پس ازتحمل ۱۲ سال حبس قرار است به زودی در محوطه زندان اصفهان اعدام شود.
۴- محمدفدایی
محمد فدایی، نوجوانی در هفده سالگی به اتهام قتل زندانی شد و اکنون در ۲۲ سالگی هر لحظه از عمرش را با کابوس چوبه دار می گذراند زیرا دادگاه او را مستحق قصاص شناخته است. ارتکاب قتل در ساعت ۲۰ مورخ ۱/۲/۱۳۸۳ در سه راهی رباط کریم مقابل دکه روزنامه فروشی و حین یک درگیری رخ میدهد. یک هفته قبل از نزاع منتهی به فوت مرحوم سعید ملاحسینی، فی مابین هادی صدرزاده و ابراهیم انساندوست با مرحوم سعید ملا حسینی نزاعی رخ داده و طرفین، همدیگر را مورد تهدید قرار دادند. سرانجام در تاریخ ۱/۲/۱۳۸۳ آقایان هادی صدرزاده و ابراهیم فیروز آبادی و سعید استاک از باشگاه بیلیارد خارج و در محل سه راهی با مرحوم سعید ملاحسینی، برادر و پسر عمویش و علیرضا نگهدار و محمد قربانی مواجه می شوند و بنابرخصومت سابق، درگیری رخ می دهد ولی با وساطت دیگران قائله ختم می گردد. درهمین حین ابراهیم انساندوست با شنیدن سر و صدا از باشگاه بیلیارد خارج و به سمت محل نزاع می رود، کاپشن خود را از تن خارج و با فحاشی به افراد شرکت کننده در نزاع، به سمت مقتول، برادر و دوستانش حمله ور میشود. محسن ملاحسینی و سایر دوستانش به سمت دکه روزنامه فروشی رفته و با چوب، میله، زنجیر، شیشه نوشابه شکسته موجب شدت گرفتن نزاع می شوند. پس از مدت کوتاهی از شروع درگیری ابراهیم انساندوست فریاد میزند: فرار کنید، محمد فدایی با چاقو زد. در حالیکه اگر واقعاً موکل با چاقو کسی را مجروح می نمود - چون ابراهیم انساندوست دوست صمیمی موکل بود - لااقل ایشان چنین عملی را مرتکب نمیشد.
یکی از اشکالات عمده پرونده، این است که به دو وکیل دادگستری وکالت می دهند که از حقوق متهم دفاع کنند. این کار انجام می شود ولی زمانی که حکم قطعیت پیدا می کند، متوجه می شوند این دو نفر صلاحیت وکالت دادگستری را ندارند. بنابراین از این لحاظ اشکال بزرگی در پرونده وجود دارد.
دادگاه محمد فدایی را به اتهام قتل عمد به قصاص نفس محکوم نمود. شعبه ۲۷ دیوان عالی کشور نیز بدون توجه به اشکال موجود در پرونده حکم را تأیید نمود. در حالی که مورد مذکور از موارد نقص بود و دیوان عالی کشور بایست به آن توجه می کرد.
وی تاکنون دو بار پای چوبه دار رفته و با نامه آیت الله هاشمی شاهرودی به سلول خود بازگردانده شده است. زمان دقیق اجرای حکم وی کماکان مشخص نیست.
پایان بخش نخست
کمیته گزارشگران حقوق بشر
Inga kommentarer:
Skicka en kommentar